بدترین انسان‌ها

 

روزی حاکم در جلسه ای برای آزمایش هوش اطرافیان خود معمایی را طرح کرد.او با گچ،خطی بر روی تخته سیاه رسم کرد و از مشاورانش خواست که آن خط را بدون تماس دست کوچک کنند.

هیچ کس نمی ‌دانست چگونه بدون دست زدن به تخته، خط را کوچک‌ تر کند.

ملا که درآن مجلس حاضر بود اعلام کرد می‌تواند معما را حل کند.

از جا برخاست و خط دیگری بلند‌تر از خطی که حاکم کشیده بود، ترسیم کرد و بدین ترتیب، خط اولی بدون اینکه از اندازه ‌اش کاسته شود، کوچک تر شد.

نکته اول:

علت این که عده‌ای بزرگ می‌نمایند این است که آدم‌های کوچکی در اطراف آنها هستند.

نکته دوم :

 دو شیوه برای سرپوش گذاشتن بر احساس ناچیز پنداری  و کمبود عزت نفس وجود دارد :

یکی خودنمایی، غرور و غلو در مورد خود

دیگری کوچک کردن و سرزنش دیگران. یا باید خود را بزرگ نشان دهیم و یا دیگران را کوچک کنیم.

حضور ضعف، برابر است با ظهور تحقیر، سرزنش و انتقاد غیر منصفانه.

اصولا هرگونه افترا، تمسخر، سرکوفت، غیبت، عیب‌جویی، زخم زبان، توهین و سیاه نمایی فعالیت‌های دیگران ناشی از ضعف و زبونی است.

بدترین انسانها کسی است که فقط به دیدن عیب‌های  دیگران اهتمام می‌ورزد، همانند مگسی که تنها در پی نشستن برروی زخم است.

 

برگرفته از کتاب:

ملا نصرالدین زندگی خویشتنیم، نوشته مسعود لعلی،چاپ نهم ، ص 123